به تو فكر مي كنم ، به حرف هاي تو ،
به چشمان تو ، به خنده هاي تو ،
به گردش هايي كه با تو رفته ام ،
به لحظه هايي كه با تو گذرانده ام ،
به شب ها ، به صبح ها ،
به اشك ها ، به دعواها ، به قهرها ، به آشتي ها ...
من نمي خواهم به تو فكر كنم ،
من براي اين كه تو را فراموش كنم خودم را از بين بردم ،
اما تو روز به روز براي من زنده تر و با معني تر ميشوي
ياد تو هميشه همراه اشك مي آيد،
نمي خواهم گريه كنم ، چون ديگر خسته شده ام.
تا كي ميشود به تو فكر كرد ، تو را آرزو كرد ،
تو را با همه ي وجود و همه ي احساس خواست و به تو دسترسي نداشت؟
چه بگويم ؟ قلبم پر از درد است.
مي ترسم ، از زندگي سيرم ،
من زندگي مي كنم برا اينكه زودتر به آخر برسم .
استقامت كردن كار آساني نيست ...
چگونه فراموشت کنم!!!!!