loading...
تنهایی آرمین
آرمین تنها :-( بازدید : 34 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

به کجا چنین شتابان؟

گون از نسیم پرسید

دل من گرفته زین جا

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان؟

همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم


به کجا چنین شتابان؟

به هر آن کجا که باشد

به جز این سرا، سرایم

سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی

به شکوفه‌ها، به باران

 

برسان سلام ما را

آرمین تنها :-( بازدید : 40 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

 

اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري رد م

يشي بر ميگرده نگات ميكنه، بدون براش مهمي 

اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي افتي برميگرده با عجله مياد به سمتت، بدون براش عزيزي

اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي خندي برميگرده نگات ميكنه، بدون براش قشنگي

اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري گريه ميكني باهات اشك ميريزه، بدون دوستت داره

اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري با يكي ديگه حرف ميزني تركت ميكنه، بدون عاشقته

آرمین تنها :-( بازدید : 42 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (1)

شايد يه كسي شب ها براي اينكه خواب تورو ببينه به خدا التماس مي كنه ، 

شايد يه كسي به محض ديدن تو دستش يخ ميزنه و تپش قلبش مرتب بيشتر ميشه ،

مطمئن باش يه كسي شب ها به خاطر تو توي درياي اشك مي خوابه ،

ولي تو اون رو نمي بيني!

می خوام به کسی که خودش می دونه کیه بگم:

دوستت دارم! با تمام نا مهربونیات

با تمام....بازم دوستت دارم

آرمین تنها :-( بازدید : 47 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

             عاقبت چت....

 

 
 
 
شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش

به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم

بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد

 بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش

بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست

ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من


دلتون میاد نظر ندین وبرین؟؟؟؟؟؟؟!!!!

آرمین تنها :-( بازدید : 45 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

در دست های زرد پاییز

انگار باران بود و چشمهای من

وقتی که چشمم گریه می خواست

اما نگاهم دل خوش بود به دیدارت

من بی محابا می دویدم

از سایه ی شب می پریدم

خط می کشیدم روی دیوار

تاریخ و ساعت، روز دیدار

یکشنبه ی پاییزی و زرد

یاد آور تنهایی و درد

ساعت که می چرخید و می گفت

او رفت و دیگر تو را یاد هم نمی کند

گفتم که از عشقش دست نکشم

دلم هوای دیدارمی کند هر لحظه

این گونه دلم قصه را آغاز می کند باز

وچشمان می رقصد با سوز این ساز

رحمی ندارد باد پاییز

من،تو،نگاهی سوی جالیز

باران که شست از روی دیوار

 

تاریخ و ساعت،روز دیدار

آرمین تنها :-( بازدید : 40 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

چقــدر باید بگذرد...

تامن درمرور خـاطراتم

وقتی از کنار تــو رد میشوم،

تنـــم نلــرزد…

بغضــم نگیــرد…

گاه کوچکم می بینی و گاه بزرگ…

نه کوچکم و نه بزرگ؛ خودت هستی که دور می شوی و نزدیک

عشق آدما به هم ، قصه خنده داریه / اولش قشنگ و بعد همش گریه زاریه !

وقتی عشق ها همه از دم مثل هم تموم میشن / چرا باز باید شروع کرد ، آخه این چه کاریه ؟

آرمین تنها :-( بازدید : 36 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

گر گرد کسی بسیار گردی

گرچه بس عزیزی،خوار گردی . . .

جامعه ما قهرمان زنده قبول نمی کند

باید مُرد تا قهرمان شد ...

 

 

دوست واقعی کسی است که:

 

دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند

 

سعی نکنیم بهتر یا بدنر از دیگران باشیم ،

بکوشیم نسبت به خوذمان بهترین باشیم

 

 گناهی که پشیمانی بیاورد

بهتر ازعبادتی است که غرور بیاورد

آرمین تنها :-( بازدید : 41 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

 

به تو فكر مي كنم ، به حرف هاي تو ،

به چشمان تو ، به خنده هاي تو ،

به گردش هايي كه با تو رفته ام ،

به لحظه هايي كه با تو گذرانده ام ،

به شب ها ، به صبح ها ،

به اشك ها ، به دعواها ، به قهرها ، به آشتي ها ...

من نمي خواهم به تو فكر كنم ،

من براي اين كه تو را فراموش كنم خودم را از بين بردم ،

اما تو روز به روز براي من زنده تر و با معني تر ميشوي

ياد تو هميشه همراه اشك مي آيد،

 نمي خواهم گريه كنم ، چون ديگر خسته شده ام.

تا كي ميشود به تو فكر كرد ، تو را آرزو كرد ،

تو را با همه ي وجود و همه ي احساس خواست و به تو دسترسي نداشت؟

چه بگويم ؟ قلبم پر از درد است.

مي ترسم ، از زندگي سيرم ،

من زندگي مي كنم برا اينكه زودتر به آخر برسم .

استقامت كردن كار آساني نيست ...

چگونه فراموشت کنم!!!!!

آرمین تنها :-( بازدید : 37 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

من اگر می خندم تنها به اجبار عکاس است و بس..

 

وگرنه من کجا و واژه ی سیب کجا...

ای کاش بغض نوشتنی بود ....


آرمین تنها :-( بازدید : 44 جمعه 29 شهریور 1392 نظرات (0)

 

دلیل زنده ماندنم...

" راستش، اگر زنده‌ام هنوز،

اگر گه‌گاه به نظر می‌رسد که حتی پُرم از جنبشِ حیات،

فقط و فقط مال بی‌جربزهگی‌ست ...

می‌دانم کسی که تا این سن خودش را نکشته

بعد از این هم نخواهد کشت.

به همین قناعت خواهد کرد که، برای بقاء ..

به طور روزمره نابود کند خود را،

در درازای ایام، در مرگ بی‌صدا .."

 

تعداد صفحات : 3

درباره ما
نمیدونم به کدوم تنهایی خندیدم که اینجوری تنها شدم کمکم کنین خــیـلـــــــــــے تنهام خــیـلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــے تـنـهـام :) ((( یــه روز خــــــوب میــــــاد کـــه بـــالای عکســـــم می نـویســــــن : " انا لالله و انا الیـــــه راجعون " یــه خـــط مشکــــی کنــــــارش . منـــم دارم لبخنــــد میزنـــــم تـــو عکـــــس . . . ب امید اون روز ))) :) خــیـلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــے تـنـهـام
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 29
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 554
  • بازدید کلی : 3,553
  • کدهای اختصاصی